زن جوان به قاضی گفت: آقای قاضی من و شوهرم زندگی خیلی خوبی داشتیم. همیشه به شوهرم محبت می کردم و او هم به اندازه کافی مهربان بود و همیشه به من لطف داشت. اما به طور ناگهانی رفتارش عوض شد. او نسبت به من سرد شد و دیگر مرا به اندازه روزهای اول دوست نداشت. حالا هم فهمیده ام می خواهد با زن دیگری ازدواج کند. ولی من حاضرم جانم را هم بدهم اما از شوهرم جدا نشوم.
سلام دوستان وسروران عزیز
به وبلاگ خودتان خوش آمدید امیدوارم لحظات شادی داشته باشید لطفا پس از خواندن و مشاهده هر مطلب نظرات خود را مرقوم فرمایید. متشکرم